او هفت ورالیا خود را بسته، قطعه اولیه خود را در کمربند گذاشت و خودش را در راه قرار داد. وقتی به اولین تپه های کوههای ایتالیک رسید، آخرین دید خود را به افق شهر زادگاهش بوکمارکس گروو، سرفصل دهکده الفبا و خط فرعی جاده خودش، خط خط، داشت. حیف که یک سوال تکراری روی گونه اش دوید، سپس راه خود را ادامه داد.
و اگر او بازنویسی نشده است، آنها هنوز از او استفاده می کنند. بسیار دور، پشت کلمه کوه، دور از کشورهای Vokalia و Consonantia، متن های کور زندگی می کنند. جدا از هم، آنها در Bookmarksgrove درست در ساحل معناشناسی، یک اقیانوس زبان بزرگ زندگی می کنند. رودخانه کوچکی به نام Duden در محل آنها جریان دارد و رجالیا لازم را برای آن تأمین می کند.
بعد از دیدن کلیسا
ابریشم براق زرد بورگوندی زنجیره ای کشدار خط کش خطی ابریشمی کامل زیپ را می پوشاند. تونیک بافته شده از بندهای اسپاگتی پوست گوجه فرنگی مثلثی که به بهترین شکل رژگونه بنفش با قاب طراحی شده است. من هرگز از این فرصت استفاده نمی کنم که احساس کنم برای شخص خاصی برنامه ریزی کرده ام.
جدا از هم، آنها در بوک مارک ها درست در ساحل معناشناسی, یک اقیانوس زبان بزرگ زندگی می کنند. رودخانه کوچکی به نام Duden در محل آنها جریان دارد و رجالیا لازم را برای آن تأمین می کند. این یک کشور بهشتی است، که در آن قسمت های برشته جملات به دهان شما پرواز می کند.
اراده برای پیروزی، تمایل به موفقیت، اشتیاق برای رسیدن به تمام توان خود اینها کلیدهایی هستند که درهای تعالی شخصی را باز می کنند.
یک روز صبح، وقتی گرگور سامسا از رویاهای آشفته بیدار شد، خود را در بستر خود به یک حیوان وحشی وحشتناک تبدیل کرد. او به پشت زره مانند خود دراز کشیده بود و اگر کمی سرش را بالا بیاورد ، شکم قهوه ای رنگ خود را می دید که کمی گنبدی شکل بود و با طاق ها به قسمت های سفت و محکم تقسیم شده بود.
اتاق او، یک اتاق مناسب انسانی، هرچند کمی کوچک، اما بین چهار دیوار آشنای خود آرام بود. مجموعه ای از نمونه های نساجی روی میز پهن شده بود – سامسا فروشنده دوره گرد بود – و بالای آن تصویری که اخیراً از مجله ای مصور بریده بود و در یک قاب زیبا و طلاکاری شده قرار داشت، روی آن آویزان بود.